تاریخ : چهارشنبه 91/6/15 | 3:52 عصر | نویسنده : بابک استقلالی
*ناصرخان حجازی هم همینطور بود. یک بار فردوسیپور به او گفت چرا در دربی فلان بازیکن را تعویض کردی؟ حجازی جواب داد مگر باید به شما جواب بدهم؟ فردوسیپور دیگر حرفی برای زدن نداشت.
برومند: فردوسیپور اگر فوتبال ایران را تکان میداد خوب بود. او فوتبال ایران را خراب کرده.
پایان رأفت: حالا شما از دربی آخر صحبت کنید. اگر وقت شد در مورد آن دربی که دعوا شد هم حرف میزنیم.
برومند: از این دربی 75 شروع کن که اگر میریختی تو چرخ گوشت یک دانه فوتبالیست درست و حسابی از آن درنمیآمد. زمان ما تا دقیقه 20 از همه تیمهایی که جلویمان بودند جلو میافتادیم. الان فجرسپاسی میآید استقلال و پرسپولیس را میبرد. آنهایی که فوتبال بازی کردند در استقلال و پرسپولیس، حرص میخورند که الان نیستند. ما الان چند تا ستاره میتوانیم اسم ببریم؟ شما 5 تا را بگو.
*البته فوتبالیستهای فعلی ستاره نیستند. ستاره کاغذی هستند.
برومند: من از پرسپولیس میگویم. چون آنهایی که دوستشان داشتم بیشترشان در پرسپولیس بودند. ستارهها تداوم داشتند. الان اگر بخواهیم اسم ببرم، علی کریمی و فرهاد مجیدی و جواد نکونام و... دیگه بگو. شما بگو نفر چهارم کیست؟
*مهدویکیا.
برومند: مهدویکیا ستاره یک دهه عقبتر است. الان 5 تا ستاره نداریم. برای اسم بردن از نفر چهارم به مشکل میخوریم. کریمی و مجیدی هر کدام نهایتاً یک سال دیگر و نکونام هم دو سال دیگر بیشتر بازی نمیکنند. دیگر کی میخواهد ستاره باشد؟ میدانی باید چه کار کنیم؟ باید 10 سال لیگ را تعطیل کنیم. 10 سال بروند عقب. با بازیکنان 12، 13 ساله کار کنند بلکه آنها یک چیزی بشوند. وقتی قرعهکشی جامجهانی شد من گفتم رفتیم بالا. گفتم کروش چقدر خوششانس است که تیمش به این تیمهای ضعیف خورده. اما الان رنگ کروش پریده که اگر لبنان را بزنیم میرویم جام جهانی. یک زمانی این تیمها آرزو داشتند بیایند استادیوم آزادی ما. این خجالتآور است. الان افتخار میکنیم که کروش را آوردیم. مگر او کی بوده؟ رفتم تمرین مربی دروازهبانهای تیمملی را دیدم گفتم منصور رشیدی، دستت را میبوسم!
*ولی ویسی برعکس شما حرف میزد و میگفت کروش مربی خیلی خوبی است.
برومند: من از نحوه صحبت کردن کروش بدم میآید. چرا این حرف را میزند که ما اگر لبنان را ببریم میرویم جام جهانی؟ من همه تیمهای ایران را دوست دارم. بازیهای آنها را میبینم. بازی ملی را مینشینم نگاه میکنم. الان کفرم میگیرد که اینطوری شدهایم. گوشت تنم میریزد که تیمها چنین وضعیتی دارند.
*چرا فوتبال ما به این حال و روز افتاده؟
برومند: یک سری میگویند پول فوتبال ما را خراب کرده. ولی نه، پول خراب نمیکند. پول برای کسی بد است که جنبه نداشته باشد. پول بد نیست. به نظرم یک سری خارجیهای فوتبال پول باشگاهها را به باد میدهند. یک نفر را از کشورش بیرون کردهاند آمده در ایران مربیگری میکند. کسی نمیبیند تمرین چقدر وقت میگیرد و چقدر سخت است. فقط پول را میبینند.
*از پرسپولیس و استقلال بگو که چرا اینقدر ضعیف شدهاند.
برومند: زمانی که ما بازی میکردیم کسی نمیگفت مساوی کنید. این را میشنیدیم که مردم میگویند به بازیکنان گفتهاند دربی مساوی شود ولی واقعاً چنین خبری نبود. با این حال این اولین بازی بود که احساس کردم استقلال و پرسپولیس تحت تأثیر جو مملکت قرار گرفتهاند تا این بازی مساوی شود. مساوی بدون روحی بود.
*یعنی تلقین شده بود مساوی شود؟
برومند: فکر کنم بازیکنان به خودشان تلقین کرده بودند که اگر بازی مساوی شود بهتر است. اگر این بازیکنان کهکشانیاند ما از یک کره دیگر آمده بودیم! همین کهکشانی را هم فردوسیپور آورده. رئالمادرید کهکشانی را او انداخت سر زبان. ما میگوییم کهکشانی، آنجا خودشان به رئال و بارسا نمیگویند کهکشانی.
رأفت: همیشه بازیهای استقلال و پرسپولیس هیجان خاصی دارد. چه برای طرفداران و چه برای تیمها. ما یک هفته قبل میدانستیم با استقلال بازی داریم و خودمان را میکشتیم. استادیوم کارگران سال 78 و 79 پر بود.
برومند: مرغوبکار هم پر میشد.
رأفت: تمرین آنقدر شلوغ میشد که تماشاگران تونل میزدند و ما از بین آنها میرفتیم به زمین چمن میرسیدیم. احساس میکردیم اگر مساوی کنیم ما را میکشند. خودمان را میکشتیم که برنده شویم. مگر میشد به استقلال گل زد یا موقعیت ساخت؟ خیلی سخت بود.
برومند: اولین دربی را که بازی کردم، بعد از اینکه باختیم میخواستم فوتبال را بگذارم کنار. منصور پورحیدری آمد خانهام و گفت تو باید ادامه بدهی. در تیمملی خودم را زدم به کمردرد و نرفتم. از نظر روانی اینقدر آمده بودم پایین که دوست داشتم از فوتبال بروم. اولین بازی هم بود که من پیشبینی کردم سه تا میزنم به پرسپولیس ولی یک گل خوردیم و باختیم.
رأفت: از استرس نصف شب بلند میشدم 5 بار هم میرفتم دستشویی. میگفتم اگر نتوانیم ببریم چه میشود.
برومند: اصلاً یک روح بزرگی را در من دمیده بودند. ناصر حجازی را خدا بیامرزد. میگفت تو در تمرین هم نباید گل بخوری. ما در تمرین با تیم خودمان روبهروی همدیگر بازی میکردیم. باخت یا گل خوردن معنی نداشت.
رأفت: آن موقع اینطوری بود، الان هم بازیکن معروفشان را ساعت 3 نصف شب در خیابان میبینند. مردم شب قبل از بازی با صبا بازیکن پرسپولیس را ساعت 3 شب در خیابان دیدند و به من زنگ زدند که این چه وضعی است؟ گفتم مگر من چه کاره پرسپولیس هستم که به من میگویی؟ ما اگر به استقلال میباختیم فردایش میخواستیم بیاییم تمرین با ترس و لرز از خانه میرفتیم بیرون.
برومند: همین الان میتوانم بگویم فرهاد مجیدی فوقالعاده حرفهای است. میدانید چرا؟ چون خوب میخوابید و استراحت میکرد و غذا میخورد. چرا فرهاد مجیدی توی دوران افت فوتبالش ستاره است؟ علی کریمی هم مشخص است که حرفهای زندگی میکند. میدانی چرا؟
رأفت: علی کریمی و فرهاد مجیدی و مهدویکیا از ایران رفتند بیرون و یاد گرفتند حرفهایگری را. بیرون از ایران یاد گرفتند که باید چطور زندگی کنند تا موفق باشند.
برومند: به نظر من به این ربطی ندارد. بازیکن خودش باید بداند که نباید نصف شب از خانه بیرون برود. باید شب قبل از مسابقه زود بخوابد. الان صبح و بعد از ظهر تمرین میکنیم، شبها خیلی زود خوابم میبرد. دیشب هر کاری کردم نیمه دوم بازی بارسلونا را ببینم نتوانستم. خوابم برد. من که تا حالا یک دقیقه هم از بازیهای بارسلونا را از دست ندادهام، الان خوابم میبرد.
*البته قبلاً که خود شما هم زود نمیخوابیدید و زیاد بیدار میماندید!
برومند: قبلاً بله. اما الان که در پارسه بازی میکنم اینطوری نیست. الان دوره زمانه عوض شده. من زنگ زدم به فیروز کریمی که بروم آهن بافق. طوری صحبت کرد که پشیمان شدم. من برای فیروز کریمی جوانیام را گذاشتم. پایم شکسته بود با پای شکسته بازی میکردم. اصلاً درد حالیام نمیشد.
*خب حالا برویم سراغ آن دربی معروف که شما با مشت زدی پای چشم آقای رأفت.
برومند: در تمام دربیهایی که من دیدهام و یادم میآید، آن دربی یک بازی فوقالعاده زیبا بود. یک بازی سخت و غیرتی. عصبانیتی که در آن دربی برای من ایجاد شد به این دلیل بود که من تا آن زمان دربی را نبرده بودم. وقتی دو بر دو مساوی شدیم این اتفاق افتاد. بعد هم آن موقع جو دربی فرق میکرد. یک عکسی از آن دربی دارم که عمونصی و زرینچه من را گرفتند و آنها روی هوا بودند! آنقدر عصبانی بودم که اصلاً نمیفهمیدم چه کار میکنم. البته همان لحظه که این اتفاق افتاد من رفتم از آقاپایان معذرتخواهی کردم. چند دقیقه طول کشید ولی من رفتم بالای سر پایان و گفتم معذرت میخواهم ولی ناصر ابراهیمی و یکی دو نفر دیگر بودند که همان جا فحش بد دادند. نمیتوانستم فکر کنم به هیچ عنوان. قدرت تفکر نداشتم. این باعث شد کسی جلودارم نباشد.
رأفت: آن زمان هیچ تیمی دوست نداشت ببازد. من و مهدی هاشمینسب در دربی خیلی درگیری لفظی و فیزیکی داشتیم ولی آخر دربی هم روبوسی میکردیم و تمام میشد. الان هم ماجرای مشت برومند تمام شده. من و پرویز سالیان سال است که رفیقیم.
*چند وقت بعد از آن دربی همدیگر را دیدید؟
برومند: یک ماه نشد.
رأفت: در مجموعه انقلاب بود که همدیگر را دیدیم. آنجا تمرین داشتیم. استقلال و پرسپولیس آنجا تمرین میکردند. جفتمان رفتیم سمت همدیگر. در مورد برومند این را هم بگویم که آن زمان همه میگفتند بعد از عابدزاده، برومند بهترین است.
*آقای رأفت شما بعد از آن اتفاق مصاحبه کردی خیلی ناراحت بودی. گفتی ما از شهرستان آمدیم اینجا فوتبال بازی کنیم ولی ما را میزنند.
رأفت: شرایط بعد از بازی فرق میکند. آن موقع عصبانی بودم. اگر یادت باشد ما را بردند امضا گرفتند. گفتند اگر کوچکترین مشکلی در دربی باشد شما مقصرید. امضا کنید. یکی دو بار ما را بردند آنجا. هفت، هشت تا استقلالی و پرسپولیسی بودیم که با همدیگر رفتیم اما با این حال بهخاطر عصبانیتی که وجود داشت درگیر شدیم.
برومند: به من میگفتند لباس رنگی نباید بپوشی. من سه روز زندان بودم. اگر آقاپایان رضایت نمیداد من باید میرفتم زندان.
*آقای رأفت، چون علی پروین گفت رضایت دادی؟
رأفت: نه. من فردایش مصاحبه کردم گفتم بازی بود تمام شد. بچه نیستیم که. ما یک عقبه داشتیم. در تیمهای بزرگی بازی کرده بودیم. بچه نبودیم که بهخاطر این مسائل چیزی را به دل بگیریم. البته الان هم اگر علی پروین را ببینم بغل دستش نمیتوانم حرف بزنم! پرویزجان تو وقتی آقای پورحیدری را میبینی چه حسی داری؟
برومند: نمیتوانم کنار دستش بایستم و صحبت کنم. من وقتی در استقلال بودم یک ساعت زودتر میرفتم سر تمرین که نیم ساعت بیشتر حجازی را ببینم. عاشق بودیم.
*حمید استیلی آمده بود اینجا و گفت الان پشیمانم که چرا با محمد نوازی درگیر شدم.
برومند: حمید استیلی و محمد نوازی با همدیگر به دادسرا رفته بودند. یعنی کسی که باید رضایت میداد کنارش بود ولی در مورد من، پایان رأفت کنارم نبود. با این حال آقای رأفت آمد آنجا رضایت داد. تازه آقای قالیباف که آن موقع رئیس پلیس بود، گفت رأفت رضایت داده ولی مدعیالعموم هم شاکی است از تو و باید بمانی! البته بعدش علیآقا و آقای فتحا...زاده آمدند دادسرا وساطت کردند که بیشتر در زندان نمانیم. بعد از آن محرومیت 6 ماه تمرین کردم که رباط کتفم هم پاره شد و دیگر نتوانستم بازی کنم.
*الان پشیمان نیستید که آن روز دعوا کردید؟
برومند: هرچه فکر میکنم میبینم شأن و شخصیت من نبود که این اتفاق بیفتد. خیلی به خانواده پایان فکر کردم و عمیقاً ناراحت شدم. بعدش رفتم معذرتخواهی کنم که افراد دیگری من را تحریک کردند. کاش آن مشت را نمیزدم.
رأفت: خدا شاهد است بعد از این اتفاق نمیتوانستم با خانوادهام بروم بیرون. میدانی چقدر به من فحش میدادند.
برومند: من همین الان هم دوباره معذرتخواهی میکنم. آقاپایان من را ببخش. یک بار دیگر معذرت میخواهم.
رأفت: آن زمان بچهام کوچک بود. نمیتوانستیم برویم بیرون. مردم به ما فحش میدادند.
برومند: الان اینها را میگویی، من دوباره شرمنده میشوم.
*آقای برومند! مردم به شما هم فحش میدادند؟
من یک بار پدرم را بردم استادیوم. گفت وقتی توپ میگرفتی فحش خواهر و مادر میدادند. وقتی هم که نمیتوانستی بگیری، فحش خواهر و مادر میدادند. میگفت پس اینها چطور طرفداری هستند؟ دیگر بعد از آن پدرم نیامد استادیوم. گفت توپ بگیری یا نه، فحش میدهند. مینشینم داخل خانه و صدای تلویزیون را هم کم میکنم.
رأفت: من 5 سال برای ملوان بازی کردم بعد رفتم پرسپولیس. بعد یک بار رفتیم با ملوان بازی کردیم، هواداران ملوان فحش دادند. عادت کردیم. من عادت کردم. جلوی 100 هزار تماشاگر که بازی میکنی یک عده فحش میدهند و یک عده تشویق میکنند. البته الان هرکس من را میبیند میگوید پرویز چه کار میکند؟ من هم میگویم حالش خوب است. مردم پرویز را دوست دارند. ورزشکاران را دوست دارند.
*الان چرا در دربی دعوا نمیشود؟
برومند: بهخاطر اینکه کسی تعصب ندارد.
رأفت: الان فوتبال قدرتی نیست و سرعتی هم نیست و تکنیک هم که تو سر توپ زدن نیست. من الان یادم نمیآید که یک فوروارد بخورد زمین. همه توپ میخواهند. پس چه کسی میخواهد توپ بگیرد؟ بازیکنان بارسلونا در 5 ثانیه توپ را از حریف میگیرند. زمان ما پروین میگفت دو تا دفاع وسط استقلال کاری نکنند. من فوتبال را ول میکردم و آنها را میچسبیدم. میگفتم وظیفه است. الان هرکس وظیفهاش را انجام بدهد خوب میشود ولی اینطوری نیست. هافبکها اینقدر میدویدند که نگو. در دفاع کسی نمیتوانست رد شود. فردای آن دربی که ما با گل علیرضا اکبرپور به استقلال باختیم، علی پروین به ناصر ابراهیمی گفت خودم تمرین میدهم. سه تا هفت دقیقه بازیکنان را من تو من گذاشت. گفت قلمبند هم کسی نبندد. امکان دارد پا بشکند، دست بشکند. هرکسی هم نمیتواند، برود. دیگر بالا آوردم. نمیگویم چند نفر بالا آوردند ولی همه حرف گوش میدادند.
*آقای برومند! شما یکدفعه از فوتبال محو شدی و دوباره برگشتی. از خودت بگو که چه چیزی باعث شد ناگهان کنار بروی و چه چیزی باعث شد برگردی؟
بعد از محرومیتی که برای آن دربی برایم در نظر گرفتند 6 ماه تمرین کردم. سال بعد رباط کتفم پاره شد. یک سال طول کشید تا خوب شود. 9 ماه هم در دستم پلاتین بود که نمیتوانستم آن را تکان بدهم. بعد رفتم راهآهن و آمدیم لیگبرتر. حالا توکل به خدا.
*نگفتی چه شد که از فوتبال رفتی؟
برای هرکس مشکلاتی بهوجود میآید. من هم یک شکست خوردم در زندگی. از این خیلی ناراحت شدم که خیلی افراد نمیدانستند چه اتفاقی در زندگی رخ میدهد و همینطوری حرف میزدند علیه من. حرفهای آن آدمها باعث شد برگردم. با این سن میخواهم تودهنی بزنم به آن افراد. هدفی که دارم در مرحله اول همین موضوع است، بعد هدفم فوتبالی است. یک تشکر ویژه هم باید از امیر عابدینی بکنم. ضمناً جا دارد اینجا این را بگویم که من واقعاً فکر نمیکردم مهدی پاشازاده این قدر بار فنی بالایی داشته باشد. خوشحالم که او دارد تلاش میکند. مطمئنم که توی فوتبال موفق میشود. اگر به او اعتماد شود، خودش را ثابت میکند. داود فعال هم مربی دروازهبانهای ماست که میتواند جزو بهترینها باشد. مثل او کسی را ندیدم. آقای پژمان بیکزاده مربی بدنساز پارسه هم کارش خوب است و میتواند در کارش موفق باشد. از خانوادهام، پدر و مادرم که این 3، 4 سال من را تحمل کردند، از همسرم و خانوادهاش هم تشکر میکنم. از دوقلوها تشکر میکنم. پارسا و پارسیا دو پسرم هستند که فوتبال را میبینند ولی پدرشان را نمیبینند.
*آنها هم قرار است فوتبالیست شوند؟
پارسا فوتبالیست خیلی خوبی است. دو تا چکش بزن تو سر من که قدم کوتاه شود، دقیقاً همین است. من فقط ماندهام چه کسانی میخواهند الگوهای بچههای الان باشند. واقعاً متأسفم. من در تیمملی جوانان گلر بودم ولی در تیم جوانان خودمان فوروارد بازی میکردم. دو سال آقای گل جوانان تهران شدم. همین الان مدعیام که بهتر از کسی هستم که کهکشانی پول گرفته. همین الان مدعیام در خط حمله.
*آقای رأفت! شما هم اگر صحبت خاصی دارید بفرمایید.
تشکر میکنم که من و پرویز را روبهروی هم گذاشتید. امیدوارم پرویز بتواند در پارسه موفق باشد. میروم و بازی پارسه را حتماً میبینم.
برومند: راستی علیرضا امامیفر الان در پارسه است. خیلی خوب است. الان از خیلی از این بازیکنان لیگبرتر بهتر بازی میکند.
*راستی آقای برومند! شما رابطه خوبی با طباطبایی نداشتی؟
برومند: نه بابا. مشکلی نداشتیم. طباطبایی باسیاست بود. الان گلرهای لیگبرتر را میبینم، اکثر آنها جسارت ندارند از دروازه خارج شوند. گلر باید جسارت داشته باشد. باید از دروازه بیرون بیاید. جسارت اولین چیزی است که یک دروازهبان باید داشته باشد.
*اتفاقاً ادموند بزیک هم میگفت در مسابقه آرارات با پرسپولیس زمانی که با عابدزاده تک به تک شده بود، ابهت عابدزاده او را گرفته و طوری شوت زده که توپ اوت دستی شده!
برومند: نمیخواهم از خودم تعریف کنم ولی همین الان کسی جرأت نمیکند بیاید شوت بزند. از بچهها پرسیدم، میگویند یک جذبه خاصی داری. چه چیزی ممکن است باعث این شود؟ جسارت و قد و هیکل و آمادگی بدنی است. اینها را داشته باشی خوب است. عابدزاده 5 سال آخر فوتبالش ابهتش بود که بازی میکرد و موفق بود.
رأفت: با آن پای خراب بازی میکرد و ابهتش بود که دروازه را نگه میداشت.
.: Weblog Themes By Pichak :.